دیکشنری
forced migration
fɔɹst ma͡igɹe͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
مهاجرت اجباری
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORCE OFF
FORCE ON
FORCE ONE'S HAND
FORCE OUT OF
FORCE OUT OF OFFICE
FORCE PUMP
FORCE SPECTROSCOPY
FORCE THROUGH
FORCE TO BE RECKONED WITH
FORCE TO THE WALL
FORCE UP
FORCED AIR INCUBATOR
FORCED AIR VENTILATING SYSTEMS
FORCED COOLING
FORCED EVICTION
FORCED MIGRATION
FORCED MOVE
FORCED OSCILLATION
FORCED POSSESSION
FORCED RECRUITMENT
FORCED THOUGHT
FORCEDLY
FORCEFUL
FORCEMEAT
FORCEMEAT STUFFINGS
FORCEPS
FORCES
FORCES AIR DRYING
FORCEVILLE MODEL
FORCIBLE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید